| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
توی خونه ای پدری با دو فرزند زندگی میکنه...
یکی از اونا مطیعه پدرشه ولی دیگری نه.اون دومی یه روز میزاره و از خونه میره.بد هم میکنه و میره.کاری میکنه که پدر اون رو از انجامش منع کرده بود.میگذره و میگذره.چند سال میگذره تا اون پسر میفهمه اشتباه کرده.پسر تصمیم میگیره به خونه پدرش برگرده.در ضمن پدر قصه ی ما خیلی مهربون ،بزرگ و بخشندس.پدری که تو این سال ها همیشه چشم انتظار پسرش بوده که برگرده.حالا اون پسر برگشته.حالا فهمیده که اشتباه کرده.
به نظر شما اون پدر با اون پسر چه رفتاری میکنه؟آیا در خونه رو به روش میبنده یا...؟
به نظر شما این پدر کدوم پسرش رو بیشتر دوست داره؟
اونیکه همش کنارش بوده یا اونی که بعد چند سال برگشته پیش پدرش؟
به نظرتون این پدربیشتر نگران کدوم یکی از پسراشه؟